روایتی از داود کتابفروش، کتاب را با قیمت 20 سال پیش خریداری کنید!
به گزارش ناق، سرویس استان های خبرنگاران : ساعت نزدیکِ 14 است و پیاده راه خلوتِ خلوت، بجز چند نفر از کسبه که محل کارشان اینجاست، کسی حوالی پیاده راهِ سبزه میدانِ زنجان نیست.
در گوشه ای از پیاده راه چند انگشتر فروش هستند که انگشترهای قدیمی را خرید و فروش می نمایند، کمی آن طرفتر تیم های شهرداری مشغول ساخت و ساز و انجام کارهای عمرانی برای طرح سبزه میدان است.
اما جای یک نفر اینجا خالی است، خبری از آقا داود کتابفروش نیست، از چند نفر از اهالی و کسبه محل سوال می کنم، جواب های ضد و نقیض می شنوم.
گوشی تلفن همراه را برمیدارم از شاگرد قبلی آقای پازوکی سوال می کنم که آدرس خیابان فردوسی را می دهد.
راه زیادی تا خیابان فردوسی نیست، وقتی به آنجا می رسم، آقا داود کتابفروش را می بینم که محدودتر از قبل بساط نموده است.
دلیل این کار را که از وی سوال می کنم، سری تکان می دهد و می گوید ظاهرا در طرح سبزه میدان فقط کتاب های من اضافی بود، سد معبر بساطم را جمع کرد.
دوباره سوال می کنم: خب دلیل این کار چه بود؟ جواب می دهد: نمی دانم یک روز بعد از اینکه سبزه میدان ساخته شد و به این شکلی که می بینید عایدی، به من گفتند که باید بساطم را جمع کنم، در حالی که من بیشتر از 20 سال در آنجا بساط داشتم و کتاب می فروختم.
ولی جالب این است که هیچ کدام از کاسبی های آن محدوده جمع نشد و اگر تشریف ببرید، انگشترفروشان و حتی چند نفری که در آنجا اتراق داشتند، هنوز هم هستند و فعالیت می نمایند. نمی دانم چرا شهرداری اینقدر کار ضدفرهنگی انجام می دهد و به یکباره این کار را کرد، ولی تنها کاری که از دستم برمی آید این است که به مشتریان آدرس مغازه را بدهم تا از آنجا کتاب تهیه نمایند.
از او می پرسم الان چه کتاب هایی دارید؟ و پاسخ می دهد: خب بینیید، تعداد کم شده است، اما بازهم هر کتابی که در کتابفروشی ها پیدا نگردد، اینجا پیدا می گردد، چون عادت دارم که چند نسخه از کتاب های قدیمی را داشته باشم که مشتری دست خالی برنگردد.
من پس از تو، وقتی نیچه گریست، بی شعوری، هزار و یک شب، افکار سمی، آموزش فن بیان، تاریخ ایران، دیوان حافظ و ... اما اگر نگاه کنید بعضی از کتاب ها مربوط به 20 سال پیش است و قیمت بسیار ناچیزی دارد.
یعنی شما کتاب ها را به قیمت قدیم می فروشید؟ که در چاسخ به این سوالم گفت:بله خانم؛ من به این کار علاقه دارم و عاشق کارم
آقا داود می گوید: ظاهرا در طرح سبزه میدان فقط کتاب های من اضافی بود، سد معبر بساطم را جمع کرد.
هستم، هدف من ترویج فرهنگ در شهر است و برای این کار زمستان و تابستان کوشش نموده ام، حتی بعضی از کتاب ها را نسیه می دهم یا بعضی از مشتریان کتاب را به امانت برده و دوباره برمی گردانند.من با شعار هرچه یافت می نگردد، آنم آرزوست فعالم و همه دغدغه ام این است که کسی دست خالی برنگردد.
می پرسم آقای پازوکی! از چه سالی فروش خیابانی کتاب را آغاز کردید؟ که جواب داد: من از زمانی که در قنادی مشغول به کار بودم، علاقه زیادی به کتاب و مطالعه داشتم و اوقات فراغتم را با مطالعه پر می کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم، شغل کتابفروشی را آغاز کنم.
کتابفروشی را با سرمایه بسیار کمی آغاز کردم و حالا به اینجا رسیده است، در طول زمان مطابق سلایق خوانندگان کتاب آوردم و با استقبال هم روبرو شد.
همه کوششم این است هر مخاطبی با هر نوع ذائقه و سلیقه ای که مراجعه کرد، دست خالی برنگردد. حتی به جرات می توانم بگویم، کتاب های کتابفروشی خیابان آنقدر نایاب است که بعضی از شهروندان وقتی کتابی را در سطح کتابفروشی های سطح شهر پیدا ننمایند به ما مراجعه می نمایند.
- کتاب دست دوم هم دارید؟
بله فراوان و اغلب این کتاب ها قدیمی و ارزشمند هستند، حتی اگر دقت کنید بعضی به سبک قدیم جلد شده به صورت روزنانه یا نایلونی هستند.
بعضی از کتاب ها آنقدر قدیمی هستند که شاید از قیمت روی جلد آن تعجب کنید، چون شاید 15 یا 20 یا 25 سال پیش نوشته شده است.
- پایین ترین قیمت کتاب در کتابفروشی شما چند است؟
خُب بیینید! بسته به نوع کتاب و جنس جلد و یا حتی محتوای آن قیمت کتاب ها فرق دارد، اما ما در کتابفروشی حتی به قیمت 2 هزار تومان هم کتاب داریم.
- مشتری بد حساب هم دارید؟
ببینید خانم، مشتریان من ادم های خاصی هستند و تقریبا همه را می شناسم، شاید دیرتر پول کتاب را پرداخت نمایند، ولی پرداخت می نمایند.
- بیشتر مشتریان شما چه قشری هستند؟
مشتریان ما از هر قشری هستند، چون مطالعه کتاب پیر و جوان نمی شناسد، اما اگر بخواهیم درصد بگیریم، بیشتر مراجعه نمایندگان افراد جوان هستند.
- به نظر شما عایدی کتابفروشی به عنوان یک شغل راضی نماینده است؟
ببینید، بستگی دارد چه کسی کتابفروشی کند، چون این حرفه هم همچون مشاغل دیگر قلق خاص خود را دارد، من در طول بیش از 20 سال سابقه فعالیتم در این حوزه شاگردان بسیاری تربیت نموده ام، اما فقط یکی از آنها به شغل کتابفروشی مشغول است و بقیه نتوانستند دوام بیاورند، چون سودی برایشان نداشت.
داود پازوکی که قبلا به شغل قنادی و شیرینی فروشی مشغول بوده حالا به یک کتابفروش قدیمی و نام آشنا در زنجان تبدیل شده است که خود دستی در نوشتن دارد و دست نوشته های وی از زمان دانشجویی موجود است، اما هیچ وقت آنها را تبدیل به کتاب ننموده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران